قصه بسیار زیبا از حجاب........هرکی نخونه ضرر کرده
در خصوص حجاب آقای کافی نقل میکردند:
داشتم میرفتم قم یه خانمی هم جلوی مت نشسته بود
اون موقع هم که رورس سرشون نمیکردن
هی دقیقه ای یک بار موهاشو تکون میدادو سرشو تکون میداد
و موهاش میخورد توصورت من
هی میخواست یه جوری جلب توجه عمومی کنه
برگشت یه مرتبه نگاه کرد به منو خانمم که کنار دست من نشسته خب چادر سرش بود
گفت:آقا اون بقچه چیه گذاشتی کنارت؟ بردار یکی بشینه
نگاه کردم دیدم به خانوم ما میگه بقچه
گفتم:این خانوم ماست
گفت:پس چرا اینطوری پیچیدیش؟
همه خندیدند
گفتم : خدایا نذار مضحکه اینا بشم
یهو چیزی به ذهنم رسید
بلند گفتم: آقای راننده....زد رو ترمز
گفتم:این چیه بغل ماشینت
گفت: آقاجون ماشینه
ماشینم ندیدی تو آخوند؟
گفتم:چرا دیدم ولی این چیه روش کشیدن؟
گفت:چادر روش کشیدن دیگه....
گفتم خوب چرا چادر روش کشیدن؟
گفت: چمیدونم چادر کشیدن کسی سیخونکش نکنه
خط نندازن.....
گفتم خب شما چرا نمیکشی رو ماشینت؟
گفت:حاجی جون بشین تورو قرآن این ماشین عمومیه
کسی چادر روش نمیکشه
اون خضوضیه روش چادر کشیدن
منم زدم رو شونه شوهر این خانومه و گفتم:
این خصوصیه.....روش چادر کشیدم